عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار
سرنوشتش با جنگ رقم خورده بود تا آنجا که در میانه جنگ به دنیا آمد و در پایان زندگی هم مشغول محاصره هرات بود اما همه اینها باعث نشده بود تا این شاهزاده قاجاری به این فکر نکند که چگونه می تواند قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشد و انتقام خود را از روس ها به خاطر تاراج ایلات بگیرد اما دریغا و درد که جهان به او وفا نکرد و فرصت کافی نداشت تا به قول خودش ایرانیان را هشیار کند.
عکس واقعی جیران همسر ناصرالدین شاه ! سریال جیران چند شنبه ها میاد ؟ سریال جیران چند قسمت است ؟
سریال خاتون و حواشی مربوط به ماریا شلنکوا
گشت ارشاد ۳ | حواشی این فیلم چه بوده است ؟
عباسمیرزا از رجال خوشنام و ترقىخواه قاجار محسوب مىشود
که کارنامه او ــ در کل ــ از سوز و گداز ملّى و میهنى، و گرایش به دین و عدالت خالى نیست، و نقل و نقد اقدامات وى در آبادى و عمران آذربایجان، و مقابله با تجاوز روس و عثمانى، دفترى مستقل مىطلبد. او، در بخشى عمده از حیات سیاسى خویش، از «کمک و هدایت» دو رجل بزرگ دینى و سیاسى وقت، یعنی آیتاللَّهالعظمى میرزا مهدى قاضى طباطبایى (نیاى بزرگ علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان) و میرزا بزرگ فراهانى (پدر قائممقام فراهانى مشهور) برخوردار بود، ولى به نظر مىرسد که مرگ آن دو انسان والا و پخته (که در فاصله میان جنگهاى اول و دوم ایران و روس رخ داد) عباسمیرزا را از فیض «نظارت و هدایت» آنها در وانفساى جنگ دوم با روسها محروم ساخت و این امر، در کنار امور ذیل موجبات تضعیف و شکست قوای ایران در برابر دشمن متجاوز را فراهم ساخت:
پس از شکست فاحش ایران و جدایی منطقه قفقاز از خاک کشور، عدهای این شکست را به پاى روحانیت مجاهد شیعه نوشتند که بر ضدّ قشون متجاوز، حکم جهاد داده و خود نیز در جبهه حضور یافته بود! به ادعاى اینان، عباسمیرزا و قائممقام (که مسئولیت آن جنگ را برعهده داشتند) با تجدید جنگ با روسیه موافق نبودند و صرفاً بر اثر فشار علما و عوام به این کار تن دادند. بنابراین، علما ضامن همه صدمات و خساراتى هستند که بر اثر جنگ به کشورمان وارد شد!
بعد از فتح گرجستان به وسیلۀ روسیه تزاری کشمکشها بین ایران و روس آغاز شد و جنگ با روسیه با هدف فتح گرجستان چندان آسان به نظر نمیرسید، حال که انگلیسیها رغبتی برای کمک کردن نشان نداده بودند میبایست در جستجوی متحد دیگری میبود و چون کشور فرانسه با روسیه در حال جنگ بود، دولت ایران از ناپلئون تقاضای کمک کرد و او نیز بخاطر دستیابی به هند در صدد اتحاد با ایران بود.
در آغاز جنگ، پیروزی از آن قشون ایران و نائب السلطنه عباس میرزا بود ولی بعد نیروهای روسی به اتکا توپخانه مجهز خود، نیروهای ایرانی را به عقب راندند و از طرفی فرانسویها که با روسها صلح کردند، با میانجیگری بریتانیا دو طرف را به مذاکره برای پیمان صلح کشانید که سرانجام در ۱۴ اکتبر ۱۸۱۳ (۲۲ مهر ۱۱۹۲) در دهکده گلستان به امضاء رسید، بر اساس مفاد این پیمان ایران بسیاری از ایالات خود در قفقاز را مانند: قره باغ، گنجه، شیروان، باکو و…را از دست داد.
احتمالاً نه شاه ایران و نه تزار روسیه، عهدنامه گلستان را قطعی تلقی نمیکردند عباس میرزا آن را فقط آتشبسی موقت میدانست و خود را برای جنگی دیگر آماده میکرد، در این زمان حکومت ایران ابوالحسنخان شیرازی سفیر سابق ایران در لندن را به سنت پترز بورگ فرستاد تا درخواست کند که به تصحیح خطوط مرزی اقدام شود، اما وزیر خارجه روسیه درخواست ایران را رد کرد، با وجود اینگونه رفتار سرد و دو پهلو از جانب دولت روسیه و فشار روحانیون و اینکه در مه ۱۸۲۶ (اردیبهشت ۱۲۰۵) سپاهیان روسیه میرک محلی در خانات ایروان را اشغال کردند و ایرانیان نیز در برابر، دریاچه گوکچا را گرفتند و این بهانۀ جنگهای دوم ایران و روس شد که در آغاز، سپاه ایران موفقیتهای زیادی بدست آورد اما به خاطر کمی تجهیزات، سپاه ایران شکست خورد و در ترکمنچای عهدنامۀ دیگری بر ایران تحمیل شد که علاوه بر شهرهایی که در پی عهدنامۀ گلستان از ایران جدا شده بود شهرهای جدیدی به همراه غرامت ۲۰ میلیون روبلی به ایران تحمیل شد.
«پس از آنکه خبر وفات ولیعهد جنت مکان از خراسان رسید علیخان ظلالسلطان دو شبانهروز از خانه بیرون نیامد. وقت شام و ناهار حضرت شهریاری جویای حال او میشد. میگفتند تکثر مزاج دارد. خبر ناخوشی ولیعهد هم مدتی بود به عرض رسیده حکیم کارمک به تعجیل روانه شده بود. روزی تمام اولیای دولت در دیوانخانه جمع شدند تا این خبر را به عرض برسانند. وقت عصری بود که حضرت خاقان به قاعده معمول در اتاق سه ارسی رو به قبله خلوت کریمخانی نشستند. عضدالدوله و کامران میرزا در همان اتاق ایستاده بودند. سه نفر عمله خلوت در راهرو اتاق بودند.چند نفر خواجهسرایان دم دری که رو به اندرون میرفت نشسته بودند. هر وقت در خلوت کریمخانی تشریف داشتند اگر کسی را از دیوانخانه به حضور میخواستند یکی از خلوتیان میرفت و خبر میکرد. آنکه احضار شده بود کفش خود را همان درب اول میکند و دو جا تعظیم میکرد تا به دم ارسی بیاید. بعد ورود او دربان درب بزرگ را که وارد خلوت میشوند فورا میبست تا زمانی که برای مرخصی آن شخص در را باز میکرد و ثانیا میبست. شاهنشاه فرمودند الهیارخان بیاید. فرمودند چاپار خراسان آمده است یا نه؟
عرض کرد میرزاعلینقی خان آمده است. خاقان مرحوم فرمودند پنج هزارتومان به حکیم کارمک انگلیس انعام دادم و او را با میرزاعلینقی پیش عباس میرزا فرستادم. از حکیم چه خبر شد؟ احوال عباس میرزا چطور است؟ عرض کرد حالت ولیعهد خوب نبوده. از قضای آسمانی حکیم صاحب در منزل میامی جهان فانی را وداع گفته. شاهنشاه فرمایش کرد: الهیارخان پس بگو عباس میرزا مرده. آصفالدوله به گریه افتاد. عرض کرد خداوند سایه مبارک قبله عالم را از سر اهل مملکت کم نفرماید… بحمدالله در هر ولایتی یک نایبالسلطنه دارید… آصفالدوله بیاختیار گریه میکرد و اشک از ریش او میچکید. ولی حضرت شهریاری خم به ابرو نیاورد. همین که عرض او تمام شد شاه فرمود: الهیارخان انصاف نکردی که گفتی در هر ولایت یک عباس میرزا داری. باید عرض کنی بعد هفتاد سال عمر با این کثرت اولاد و چهل سال سلطنت دیدی که از دنیا بیاولاد و بلاعقب رفتی….
اما به هیچ قسم جزع و گریه نمیکردند و به رسم همیشه فرمایشات را بلند میفرمودند.
… میرزاحسن حکیم باشی به ملامحمدعلی کاشی ندیم شاه گفته بود قبله عالم بردباری میکند و میترسم بغض گلویش را گرفته فجاه کند.حتما برو به اتاق و مطلبی عرض کن که شاه به گریه بیفتد…وارد شد و بدون واهمه عرض کرد:… در ماتم محمدعلی میرزا حق داشتی که هیچ گریه نکردی مثل نایبالسلطنه داشتی حالا چرا آسوده نشستهای؟
… یک سماور بسیار بزرگی در میان طاقنمای خلوت کریمخانی بود… شاه در کمال آرامی فرمودند:
آخوند، گریه پدر برای پسر مذموم است. اما اگر یک مخبر صادقی حاضر بود و خبر میداد اگر من در میان این سماور بنشینم و این آب به قدری بجوشد که تمام بدنم تحلیل رود… عباس میرزا از دار بقا به دار دنیا رجعت خواهد کرد به سر مبارک شاه شهید به اشد رضا تن به قضا در میدادم… بعد از این فرمایشات و مرخص شدن حضرات و معلوم داشتن تکلیف عزاداری خواجهها به رسم معمول دوازده شمعدان طلا را روشن کرده تا به حیاط چشمه که تا خلوت کریمخانی سه حیاط بزرگ فاصله است تشریف بردند به نمازخانه رفته مشغول نماز شدند. حاجیه استاد که نمازخانه و جانماز و قران و دعا در دست ایشان بود روایت کرده که وقتی رفتم جانماز را برچینم دیدم مهرنماز از گریه شاهنشاه مثل این است که در آب افتاده باشد. این سه شبانهروز احدی از شاهزادگان به حضور نیامدند و از زنها و دختران و عروسها هیچ کس را احضار نفرمودند.»
پسران، برادر و دو برادرزاده عباس میرزا از راست: طهماسب میرزا (فرزند دولتشاه و نوه فتحعلی شاه)، امامقلی میرزا (فرزند دولتشاه و نوه فتحعلی شاه)، احمد میرزا، ایلدرم بایزید میرزا، فتحالله میرزا (پسر فتحعلی شاه)، حمزه میرزا، فیروز میرزا، خانلر میرزا، فریدون میرزا، سلطان مراد میرزا، اردشیر میرزا، بهرام میرزا
عباس میرزا از همسران خود چهل ونه فرزند یافت که بیست ودو تن دختر و بیست وهفت تن پسر بودند:
1-4-1-پسران
محمد میرزا (۱۲۲۲ – ۱۲۶۴ (قمری))
بهرام میرزا (۱۲۲۳ – ۱۲۹۹ (قمری))
جهانگیر میرزا (۱۲۲۵ – رجب (ماه) ۱۲۶۹)
بهمن میرزا (۱۲۲۵ – ۱۳۰۱ (قمری))
فریدون میرزا (۱۲۲۵ – ۱۲۷۲ (قمری))
اسکندر میرزا (۱۲۲۶ – ۱۲۷۳ (قمری)، تبریز)
خسرو میرزا (۱۲۲۶ – ۱۳۰۱ (قمری))
قهرمان میرزا (؟ – ۱۲۵۵ (قمری))
اردشیر میرزا (؟ – ۱۲۸۳ (قمری))
احمد میرزا (۱۲۳۴ – ۱۳۱۰ (قمری))
جعفرقلی میرزا (؟ -؟)
مصطفیقلی میرزا (؟ – ۱۲۷۱)
مراد میرزا (ربیعالثانی ۱۲۳۳ – ۲ جمادیالاول ۱۳۰۰ (قمری))
منوچهر میرزا (؟ -۱۲۵۴ هجری قمری)
فرهاد میرزا (۱۲۳۳ – ۱۳۰۵ (قمری))
فیروز میرزا (۱۲۳۳ (قمری) -؟)
خانلر میرزا (؟ – ۱۲۷۸ (قمری))
بهادر میرزا
محمد حسین میرزا آمر قاجار متولد اهر-قره داغ
محمدرحیم میرزا (؟ -؟)
مهدیقلی میرزا (؟ – ۱۲۷۰ (قمری))
حمزه میرزا (؟ – ۱۲۹۷ (قمری))
ایلدرم بایزید میرزا
لطفالله میرزا (؟ – ۱۲۹۹ (قمری))
محمدکریم میرزا
جعفر خان
عبدالله خان